برای اینکه بتوانیم رشد کنیم باید تغییر را قلباً بپذیریم. درخت هم اگر بخواهد رشد کند باید تغییر کند و این تغییر را ما متوجه می شویم. تغییرات ظاهری در انسان از کودکی تا جوانی ضمن تغییرات درونی زیاد است ولی تغییرات ظاهری در انسانهای بالای 30 کمتر از تغییرات درونی است.
مهمترین تغییرات، تغییرات درونی هستند. یعنی عادتها و مواردی که در درون ما به صورت سخت درآمده کندوکاو کرده و آنها را اصلاح نماییم. کار بسیار سختی است. زیرا انسان به این عادتها دلبستگی دارد و در ابتدا انسان حتی نمی داند این تغییرات به نفع خود اوست. مرحله اول برای تغییر، راضی کردن خود است. باید به خود بفهمانیم که تغییر به نفع ماست. اگر رشد می خواهیم باید تغییر کنیم در غیر اینصورت باید دور مقوله رشد خط بکشیم و یک زندگی معمولی و حتی پایین تر داشته باشیم.
برای اینکه تغییر کنیم باید آگاهی ما افزایش یابد. به نظر من دانش و آگاهی است که می تواند منجر به موفقیت شود. بدون داشتن آگاهی، فیلترهای ذهنی که همان حواس مادی هستند مانع دید واقعی ما می شوند و قضاوت ها و برخوردهای ما دیگر باعث پیشرفت ما نیست.
خدا در همه جا حضور دارد پس هم اکنون با حکمت و خرد او یگانه ام. حکمت و خرد او مرا به راههای درست به آرامش و کامیابی راستین هدایت می کند.
مشکلات و موانع ابزار امتحان الهی هستند. شما موقعی که با مشکلی مواجه می شوی در واقع مورد لطف و عنایت الهی هستی. چون این امتحان در واقع همانند امتحانات درسی، پله های رشد و ترقی تو هستند. موقعی که با مشکلی مواجه می شوی اظهار عجز و ناتوانی نکن بلکه خوشحال شو که خداوند می خواهد در صورت موفقیت در این امتحان به تو رتبه بالاتری بدهد. مشکلات می خواهد به تو آگاهی بیشتری بدهد. خوب دقت کن!
پس مشکل به طور کلی یک چیز خوب است. موانع قابل استقبال هستند. اگر خواهان رشد و تعالی هستیم باید به استقبال مشکلات و موانع برویم و حتی از حضور آنها قلباً خوشحال شویم.
خداوند دوست دارد بنده اش رشد کند و مجموعه هستی این چنین عمل می کند و لذا این به عنوان قاعده هستی در طول تاریخ بوده است و نمی توان از آن فرار کرد. پس بهتر است که برای رشد و تعالی خود این موضوع را بپذیریم و خودمان به استقبال مشکل و مانع برویم. البته نه اینکه برای خود مشکل درست کنیم نه. مشکلی و مانعی که از طرف خداوند به ما می رسد ارزش دارد ما باید مواظب باشیم خودمان برای خودمان مشکل درست نکنیم ولی اگر مشکلی پیش آمد بدون هرگونه ناراحتی و گله و شکایت برای حل موفقیت آمیز آن به استقبال آن برویم.
مشکلات می خواهند به ما درس بدهند لذا باید درسهای لازم را گیریم نه اینکه غرغر کنیم و از زمین و زمان گله و شکایت داشته باشیم. موقعی که ما وظایفی که تشخیص دادیم انجام دادیم دیگر تکلیفی برای ما نیست.
من در نیروی هماهنگ الهی غرق هستم. نیروی هماهنگ هستی مرا سرشار و غنی می سازد و سلامت کامل به بار می آورد و احساس هرگونه مریضی و ناراحتی را از بین می برد.
در این صبح تعطیل شادمانم و هرچه خوبی و شادکامی است در خودم و اطرافم حس می کنم.
من فارغ از هرگونه دغدغه مالی به سمت ثروت، سلامتی و موفقیت حرکت می کنم و می دانم و یقین دارم که هم اکنون ثروت، مکنت و برکت الهی در من جاری است و شادمانی و شکوه و شادی در تمام سلولهای جسمم حضور دارد چون خدا در وجودم حضور دارد. لذا من هیچ غمی ندارم و فقط به قوانین و قواعد الهی عمل می کنم.
با سلام خدمت همه دوستان
به یمن و برکت الهی روزی نو را با سلامت و شادابی آغاز کردیم و در لحظه به لحظه زندگی مان عشق جاری گردید و در میان این همه نعمت و برکت به سوی فعالیت و تلاش منطقی و عاقلانه گام برداشتیم. لذا در ابتدای امر به خاطر این همه نعمت خدای کائنات را سپاسگزاریم و سرتعظیم در پیشگاه متعالش فرود می آوریم.
آنچه می خواهم در این صبح قشنگ و دوست داشتنی و هیجان انگیز برایتان بنویسم مربوط به شکر و شکرگذاری است. اگر نعمات الهی را شکر کنیم در واقع باعث می شود ما نعمات بیشتری را به سوی خود جذب کنیم. مگر نه این است که تکرار یک چیز باعث اجرا در ضمیرناخودآگاه می شود. شکر کنیم و نعمات بی پایان الهی را که کمبود در آن راه ندارد به سوی خود فراخوان کنیم و غرق در نعمات و برکات الهی، زندگی شاد و مفرحی داشته باشیم. موقعی که همه نعمات در اطراف ما وجود دارد چه دلیلی بر کسلی و افسردگی وجود دارد. در این صورت ما شاداب و شادمان الهی را تجربه خواهیم کرد.
این ذهن ماست که محدودیت برای ما می آفریند. خدا نعمت نامحدود برای ما خواسته است و این نعمات در هستی جاری است و فقط ما هستیم که باید با درک الهی از محدودیتها عبور کنیم و صاحب ادراک الهی گردیده و به نیروی نامحدود الهی متصل شویم و آنچه نیاز داریم از کائنات بگیریم.
پس شکر کنید به خاطر نعمات بیکرانی که در دور و بر شما وجود دارد و در واقع شکر بهترین جمله تأکیدی است.
البته بهتر است تک تک نعمت ها را به اسم شکرگزاری کنید.
اولاً تعریف افراد خودشکوفا
افرادی هستند که در زندگی خود به رضایت رسیده اند. آرامش و صفا بر آنها حاکم است. در کار و امور زندگی خود با تفکر و تعمق عمل کرده و هرچه رخ دهد با آرامش تمام می پذیرند. از کسی گله یا شکایت ندارند بلکه همیشه شکرگذارند.
ویژگیهای افراد خودشکوفا
1- درکی بسیار کارآ از واقعیت دارند. خودشکوفایان قادرند جهان پیرامون از جمله مردمان دیگر را به روشنی و با عینیت درک کنند. آنها واقعیت را دقیقاً و همانگونه که هست نه آنطور که بخواهند یا نیاز داشته باشند درک می کنند. آنها تحت تأثیر ترسها و نیازها نیستند. آنها از فیلترهای ذهنی که حواس ما هستند عبور کرده اند.
2- پذیرش خود، دیگران و طبیعت بطورکلی. خوشکوفاها می توانند ماهیت خود، ضعف ها و قوت های خود را بدون اینکه کوششی برای جعل یا تحریف تصور خود انجام دهند یا احساس شرم و گناهی در برابر شکستهای خود داشته باشند، بپذیرند. آنها همین نگرش پذیرا بودن را نسبت به ضعفها و نقصهای دیگران و نوع بشر بطور کلی دراند.
3- خودانگیختگی، سادگی و طبیعی بودن. رفتار خودشکوفایان کاملاً باز، طبیعی و روشن است. خودشکوفاها بطور معمول احساسات و عواطف خود را مخفی نمی کنند. یا وانمود نمی کنند تا چیزی باشند که نیستند مگر اینکه این وانمود نکردن سبب صدمه یا آسیب وارد شدن به کسی باشد.
4- تمرکز روی مشکلات به جای تمرکز روی خود و زیرسئوال بردن خود. افراد خودشکوفادر زندگی خود مأموریتی احساس می کنند و برای انجام کامل این مأموریت تلاش وافر دارند. آرمانگرایی، هدفگزاری، برنامه ریزی جزء لاینفک این افراد است.
5- نیاز به داشتن استقلال و حریم خصوصی. افراد خودشکوفا نه فقط قادر به تحمل تنهایی بدون گرفتار شدن به اثرات زیانبار آن هستند، بلکه به مراتب بیش از افراد خودناشکوفا نیاز به خلوت و تنهایی دارند. آنان بیشتر به خود متکی هستند و بنابراین به مردمان دیگر کمتر نیاز دارند.
6- احساس قدرشناسی قلبی و مداوم نسبت به پدیده های جهان. خودشکوفاها جهان اطراف خود را همواره با شگفتی و حرمت تجربه می کنند. اگرچه یک تجربه می تواند برای مردم عادی عادتی تکراری و کهنه باشد افراد خودشکوفا هر بار از تماشای یک غروب خورشید، از دین یک گل، یا از یک سمفونیچنان لذت می برد که گویی آن را نخستین بار تجربه کرده است.
چند مورد دیگر را در بار بعدی خواهم گفت.
در اینجا به منظور قدردانی از معلم بزرگ و پدر آموزش عشایر، مطلبی را که در هنگام رحلت آن عزیز سفرکرده در سایت تابناک چاپ نمودم مجدداً برای اینکه یادی از ایشان بکنیم بر روی وب می گذارم.
یکی از کاربران "تابناک" در مطلب ارسالی خود در وصف معلم بزرگ، محمد بهمن بیگی آورده است:
نوشته اي را که مي خوانيد تراوش ذهني ناچيزي است که در عين نقص مي کوشد «من لم يشکرالمنعم من المخلوق، لم يشکرالله عزوجل»، دين خود را به بزرگمردي همچون محمد بهمن بيگي ادا نمايد هرچند خدمات و فداکاريهاي اين مرد بزرگ فرهنگي قرن معاصر ايران در بيان نخواهد گنجيد.
چند روز پيش اين مرد بزرگ، ايل قشقايي و تمام عشاير ايران را با غم و اندوهي فراوان تنها گذاشت و به ديار باقي شتافت.
خدمات و ايثارگري هاي محمد بهمن بيگي داستاني است که به افسانه هزار و يک شب مي ماند و اين همه خدمت و ايثارگري از جانب يک نفر غيرممکن به نظر مي رسد ولي محمد بهمن بيگي چيز ديگري بود.
در اين مرقومه به پاس خدمات بي دريغ، طاقت فرسا و ايثارگرانه او، به ايشان درود مي فرستيم که اين درود عين درود فرستادن به حقيقت است.
درود بر محمد بهمن بيگي، بزرگمرد فرهنگ و اصالت قشقايي،
درود بر فرزند بزرگ ايل که براي خدمت به مردم محروم قشقايي از جان مايه گذاشت،
سپاس بيکران بر فکر اين مرد انديشمند، متفکر و مردم دار قشقايي،
درود بر اصالت اصيل اين فرزند قشقايي،
درود بر پيروان اصيل اين فرزند قشقايي،
درود بر مترقي خواه اصالت پرست و درود بر اصالت پرست مذهبي.
فرزندان مرز و بوم ايلات و طوايف عشاير ايران از شمالي تا جنوبي ترين نقطه کشور تا ابد وامدار زحمات طاقت فرساي اين مرد بزرگ هستند. درود بر محمد بهمن بيگي. فرزندان ايلات و طوايف عشايري مي دانند که بدون بهمن بيگي يتيم هستند و مي دانند که لطافت و ظرافت فرهنگ اصيل عشايري ايران، محمد بهمن بيگي است. ذهن پوياي اين ايلات در داستان سرايي هاي استادانه او در کتاب هايش زنده است و او يادگار به حق اسلاف ايل بود.
بهمن بيگي ستاره درخشاني بود که بر تارک دنياي ايل تابيده بود و شايد در کل رجال ايراني قرن حاضر کسي همچون او در فرهنگ اين خطه عشايري تأثير نگذاشته است. بهمن بيگي نامي است که از آن براي ايل زادگان قصه سرائي ها شده و با نام او، قصه هاي حماسي و فرهنگي با علم و ادب در آميخته است.
بهمن بيگي نامي است همچون نام هاي قهرمانان شاهنامه که در اينجا قهرمان؛ قهرمان سه عنصر علم، فرهنگ و حماسه است که با ديو جهل و پليدي به مبارزه بر مي خيزد.
بهمن بيگي فرزند ايل بود و فراز و نشيب هاي ايل را مي شناخت و به آن عشق مي ورزيد. ما به او افتخار مي کنيم و او در قلب هاي شکسته ما جايگاهي ابدي خواهد داشت.
در ذهن خودم و دیگران، این اندیشه را که می توان موهبت خدادادم را از من گرفت نابود می کنم. همه ی برکتها و دارائیهایی که حق من است اکنون به فراوانی به نزد من می آیند و من شادمانه آنها را می پذیرم.
ملکوت خدا آماده است و اراده ی متعال و نیکوی خدا هم اکنون در همه ی زمینه های مربوط به کار و زندگی من جاری می شود.
اکنون در حضور فرشتگانی بی شمارم و از یک زندگی شاد، جالب، رضایتبخش برخوردارم. به دلیل خوشبختی، توانگری و تندرستی ام می توانم به دیگران کمک کنم تا از یک زندگی شاد، جالب و رضایتبخش بهره مند باشند.
حق من است و این حق را خدا خواسته است که از موهبتهای بیکران جهانی و کیهانی بهره مند شوم.
اکنون سلامت کامل و ثروت بیکران و سعادت نامحدود را تجربه می کنم. این حقیقت دارد زیرا جهان سرشار از مردمانی نازنین و مهربان است که از هر جهتی کمکم می کنند و همه مظهر و تجلی قدرت، شعور، زیبایی و ... خداوند هستند.
به نام خدا
شما موقعی که در هنگام نشست و برخاست اظهار عجز و ناتوانی در قالب غرغر می کنید در واقع افکار منفی را به سمت خود جذب می کنید و افکار منفی بیکار نیستند و عجز و ناتوانی شما را بیشتر می کنند. در واقع با غرغر، شما عجز و ناتوانی را بیشتر به سمت خود فراخوان می کنید.
من بسیاری از کسان را می بینم که بدون هیچ دلیل قانع کننده ای خودخوری کرده و خود را مسئول می دانند و به همین دلیل مدام نگران بوده و مظطرب می باشند. این نگرانی و اضطراب در بسیاری مواقع به صورت غرغر بروز می کند. غرغرکردن به صورت های مختلف رخ می دهد. یا افسرده است و حوصله هیچ کاری را ندارد یا مدام گله و شکایت از زمین و زمان دارد. یا به این و آن گیر می دهد گیری که هیچ دلیل منطقی برای آن وجود ندارد.
ما در بسیاری از مواقع در قبال مسائلی احساس مسئولیت می کنیم که اولاً در مورد آن اختیاراتی نداریم و ثانیاً هرگونه اثرگذاری، توانی فراتر از توان محدود ما نیاز دارد. ما به دلیل اینکه احساس مسئولیت می کنیم و نمی توانیم اثرگذار باشیم زجر می کشیم و این زجر و ناراحتی در تمام منافذ و رگ و ریشه های ما نفوذ کرده و زندگی ما را به کسالت و افسردگی می کشاند.
پس دلیل غرغر فقط یک سری از احساس مسئولیتها و افکار کاذب است و باید آنها را از بین برد. ما وقتی غرغر می کنیم آرامش و آسایش دیگران را مورد تهاجم قرار می دهیم زیرا با غرغر افکار منفی در محیط می پراکنیم و افکار منفی در همه تأثیر می گذارد. انسان یک موجود تأثیرپذیر است و لذا ما همیشه باید مواظب باشیم تأثیر خوب بگذاریم و افکار منفی تأثیر خوب ندارد.
برای جلوگیری از غرغر باید بتوانیم خواسته های خود را در کمال آرامش و صفا و بدور از هرگونه تنش و جنجال بیان کنیم و آن را مطرح و پیگیری نماییم. چه دلیلی دارد موقعی که ما می توانیم در کمال صمیمیت و دوستی مسائل خود را مطرح کنیم آن را به غرغر تبدیل نماییم.
غرغر بازهم به علت عدم آگاهی از روند و مسیر زندگی است. غرغر هیچ دردی را دوا نمی کند بلکه زندگی ما را آلوده به افکار منفی که منبع درد و رنج است می کند.
چرا حرفهایی که می شود در کمال آرامش و صفا گفت با عصبانیت و طلبکاری می گوییم و دیگران را به واکنش هایی وامی داریم که اولاً دلخوری پیش می آید و ثانیاً به دلیل هیچ و پوچ به سلامتی روحی و جسمی خود و دیگران صدمه می زنیم؟
آیا می دانید غرغرکردن همسران در واقع شوک های ناگهانی است که تداوم آن می تواند به ایست قلبی منجر شود و آیا ما در مقابل ایست قلبی همسر خود مسئولیتی نداریم.